مهمترین عامل فروپاشی نعمت ها
قوم سبا قومى بودند كه خدا انواع نعمتها را به آنها بخشید، این مردم ناسپاس قدر این همه نعمت را ندانستند، از بوته آزمایش سالم بیرون نیامدند، راه كفران و اعراض را پیش گرفتند، خدا را به فراموشى سپردند راه كفران را در پیش گرفتند.
خدا نیز نعمتهاى خود را از آنها سلب كرد، و چنان پراكنده و دربدر شدند كه ماجراى زندگى آنها درس عبرتى براى جهانیان شد.
ناسپاسى، سبب فروپاشى زندگى انسان مىشود!!
«لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْكَنِهِمْ آیةٌ جَنَّتانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ» (15سبا )
همانا براى قوم سبأ در محل سكونتشان نشانهاى (از قدرت و رحمت الهى) بود: دو باغ و بوستان از راست و چپ. از روزى پروردگارتان بخورید و براى او شكرگزار باشید (كه) شهرى پاك و پروردگارى آمرزنده (دارید).
بعد از بیان نعمتهاى مهمى كه خداوند به داوود و سلیمان ارزانى داشت، و قیام این دو پیامبر به وظیفه شكرگزارى، سخن از قوم دیگرى به میان مىآورد كه در نقطه مقابل آنها قرار داشتند، و شاید در همان زمان و یا كمى بعد از آن مىزیستند، قومى بودند كه خدا انواع نعمتها را به آنها بخشید، ولى راه كفران را در پیش گرفتند، و خدا نعمتهاى خود را از آنها سلب كرد، و چنان پراكنده و در بدر شدند كه ماجراى زندگى آنها درس عبرتى براى جهانیان شد و آنها" قوم سبا" بودند.
قوم سبا با استفاده از شرائط خاص مكانى و چگونگى كوههاى اطراف آن منطقه و هوش سرشار خدا داد، توانستند سیلابهایى را كه جز ویرانى نتیجهاى نداشت، در پشت سدى نیرومند متمركز كنند، و به وسیله آن كشورى بسیار آباد بسازند.
مردم در رسیدن به تمدّن و بهرهگیرى از نعمتهاى الهى دو نوع برخورد دارند:
برخى مانند سلیمان علیه السلام با داشتن آن همه قدرت، از خداوند توفیق شكرگزارى مىخواهد.
«أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ» گروهى مانند قوم سبأ كه با داشتن شهرى پاكیزه و دلنشین كفران ورزیدند.
این مردم ناسپاس هم قدر این همه نعمت را ندانستند، از بوته آزمایش سالم بیرون نیامدند، راه كفران و اعراض را پیش گرفتند، خدا را به فراموشى سپردند، به فخرفروشى پرداختند و به اختلافات طبقاتى دامن زدند. اغنیا مایل نبودند كه افراد كمدرآمد، همانند آنان و یا همراه آنان در رفت و آمد میان این مناطق باشند و مىخواستند این امتیاز براى آنان باشد.
خداوند نیز آنها را سخت گوشمالى داد.
" ما سیل وحشتناك و بنیان كن را بر آنها فرستادیم" و سرزمین آباد آنها به ویرانهاى مبدل شد
لذا در آیه بعد (16) مىفرماید:
«فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ سَیلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیهِمْ جَنَّتَینِ ذَواتَی أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلیلٍ (سبا 16)»
« امّا آنها (از خدا) روىگردان شدند، و ما سیل ویرانگر را بر آنان فرستادیم، و دو باغ (پربركت) شان را به دو باغ (بىارزش) با میوههاى تلخ و درختان شوره گز و اندكى درخت سدر مبدّل ساختیم!»
آنها از خدا روىگردان شدند نعمتهاى خدا را ناچیز شمردند، عمران و آبادى و امنیت را ساده انگاشتند، از یاد حق غافل شدند، و مست نعمت گشتند، اغنیاء بر تهیدستان فخرفروشى كردند، و آنها را مزاحم حال خویش پنداشتند.
اینجا بود كه شلاق مجازات بر پیكر آنها نواخته شد، چنان كه قرآن مىگوید:
" ما سیل وحشتناك و بنیان كن را بر آنها فرستادیم" و سرزمین آباد آنها به ویرانهاى مبدل شد (فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ سَیلَ الْعَرِمِ).
سپس قرآن وضع بازپسین این سرزمین را چنین توصیف مىكند:" ما دو باغ وسیع و پر نعمت آنها را به دو باغ بى ارزش با میوههاى تلخ و درختان بى مصرف" شورهگز" و اندكى از درخت سدر مبدل ساختیم" (وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیهِمْ جَنَّتَینِ ذَواتَی أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ).
" اكل" به معنى هر گونه ماده خوراكى است.
" خمط" (بر وزن عمد) به معنى گیاه تلخ است.
" اثل" (بر وزن اصل) به معنى درخت" شوره گز" است.
و به این ترتیب بجاى آن همه درختان خرم و سرسبز، مشتى درخت بیابانى وحشى و بسیار كم ارزش كه شاید مهمترین آنها همان درخت سدر بود كه آن هم به مقدار كم در میان آنها وجود داشت باقى ماند (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، كه چه بر سر آنها و سرزمین آبادشان آمد؟).
ممكن است بیان این سه نوع درخت كه در آن سرزمین ویران باقى ماند اشاره به سه گروه مختلف بوده باشد كه بخشى از این درختان زیانبخش بود، و بعضى بى مصرف، و بعضى بسیار كم منفعت بود.
پیامهای آیه(15):
1ـ سر گذشت كشور سبأ عبرتانگیز است. «لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ ... آیةٌ»
2ـ سرسبزى باغهاى منطقهى سبأ، استثنایى بوده است. «آیةٌ»
3ـ یكى از آیات الهى، زیبایىهاى طبیعى است. «آیةٌ جَنَّتانِ» ...
4ـ منطقهى سبأ از هر گونه كمبود، آفات، ناامنى، فحشا و قحطى پاك بود. «بَلْدَةٌ طَیبَةٌ»
5ـ در برابر نعمتهاى الهى باید شاكر بود، ولى انسان هرگز حقّ شكر را ادا نمىكند و خداوند او را مىبخشد. «وَ اشْكُرُوا لَهُ ... رَبٌّ غَفُورٌ»
6ـ در انتخاب مسكن، به عنصر آبادانى، پاكى و پاكیزگى شهر توجّه كنید.
«مَسْكَنِهِمْ ... بَلْدَةٌ طَیبَةٌ»
7ـ روزى دادن و آمرزیدن از شئون ربوبیت است. «رِزْقِ رَبِّكُمْ ... رَبٌّ غَفُورٌ»
سیل، زلزله، طوفان و رعد و برق، تصادفى نیست. «فَأَرْسَلْنا ... سَیلَ الْعَرِمِ»
پیام های آیه(16):
1ـ اعراض و ناسپاسى، قهر الهى را بدنبال دارد. «فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا» شكرنعمت نعمتت افزون كندـ كفر نعمت از كفت بیرون كند.
نكته مهم: در قرآن بارها از اعراض مردم سخن به میان آمده است:
گاهى اعراض از ذكر خدا. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی» (طه، 124)
گاهى اعراض از آیات خدا. «وَ إِنْ یرَوْا آیةً یعْرِضُوا» (قمر، 2)
گاهى اعراض از نعمتهاى خدا. (همین آیه) و آیه «إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ» (اسراء، 83)
و گاهى اعراض از پیامبر خدا. «هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ» (ص، 67 68)
2ـ سیل، زلزله، طوفان و رعد و برق، تصادفى نیست. «فَأَرْسَلْنا ... سَیلَ الْعَرِمِ»
3ـ طبیعت، مأمور قهر الهى مىشود. «سَیلَ الْعَرِمِ»
4ـ نعمتها، گاهى اضافه مىشود، «فِی كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» (بقره، 261) گاهى كم مىشود، «نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» (بقره، 155) گاهى تبدیل مىشود. «بَدَّلْناهُمْ» ...
|